محل تبلیغات شما

ساعت آن کافه یک شب‌در میان می ایستاد

قانعش کردند باید رفت

با صدها دلیل

باز با این حال میگفتم بمان می ایستاد!

ساربان آهسته ران

کآرامِ جانم میرود

نه چرا آهسته!

باید ساربان می ایستاد

باید از ما باز خوشبختی سفارش‌میگرفت

باید اصلا در همان کافه زمان می ایستاد

#علی_اعتماد

به انتظارت نشسته ام

من به خودم خوشبختی را قول داده ام..

جنگیدنِ بی مورد

ساربان ,آهسته ,باز ,ایستاد ,کافه ,خوشبختی ,می ایستاد ,می ایستادباید ,ایستادباید از ,از ما ,ما باز

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

الهه سخن فرهنگی وهنری