ساعت آن کافه یک شبدر میان می ایستاد
قانعش کردند باید رفت
با صدها دلیل
باز با این حال میگفتم بمان می ایستاد!
ساربان آهسته ران
کآرامِ جانم میرود
نه چرا آهسته!
باید ساربان می ایستاد
باید از ما باز خوشبختی سفارشمیگرفت
باید اصلا در همان کافه زمان می ایستاد
#علی_اعتماد
ساربان ,آهسته ,باز ,ایستاد ,کافه ,خوشبختی ,می ایستاد ,می ایستادباید ,ایستادباید از ,از ما ,ما باز
درباره این سایت